بحرطویل
اشعار اربعین حسینی
روضه حضرت زینب سلام الله علیـها
***
کاروان مـی رسد از راه، دانلود دلبرم میرود زخم زبان میشنوم ولی آه چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب
دل سنگ شده آب ، از این نالهی جانکاه زنی مویـه کنان ، موی کنان
خسته، پریشان، پریشان و پریشان شکسته ، نشسته ، سر تربت سالار شـهیدان
شده مرثیـه خوان غم جانان همان حضرت عطشان
همان کعبهی ایمان همان قاری قرآن ، سر نیزهی خونبار
همان یـار ، همان یـار ، همان کشتهی اعدا.
کاروان مـی رسد از راه ، ولی آه نـه صبری نـه شکیبی نـه مرهم نـه طبیبی عجب حال غریبی
ندارند بـه جز ماتم و اندوه حبیبی ندارند بـه جز خاطر مجروح نصیبی
ز داغ غم این دشت بلاپوش بـه دلهاست لهیبی بـه هر سوی کـه رفتند
نـه قبری نـه نشانی فقط مـی وزد از تربت محبوبهمان نفحهی سیبی
که کشانده ست دل اهل حرم را.
کاروان مـی رسد از راهد و هربه کناری
پر از شیون و زاری کنار غم یـاری سر قبر و مزاری
یکی با تب و دلواپسی و زمزمـه رفته
به دنبال مزار پسر فاطمـه رفته یکی با دل مجروح
و با کوهی از اندوه بـه دنبال مـه علقمـه رفته
یکی کرب و بلا پیش نگاهش سراب هست و سراب است
دلش درون تب و تاب هست و این خاک پر از خاطره هایی ست
که یک یک همگی عین عذاب هست و این بانوی دلسوختهی خسته رباب است
که با دیدهی خونبار و عزاپوش خدایـا بـه گمانش کـه گرفته ست
گلش را درون آغوش و با مویـه و لالایی خود مـی رود از هوش:
«گلم تاب ندارد حرم آب ندارد علی خواب ندارد» یکی بی پر و بی بال
دل افسرده و بی حال کـه انگار گذشته ست چهل روز بر او مثل چهل سال و بوده ست پناه همـه اطفال
پس از این همـه غربت رسیده ست بـه گودال همان جا کـه عزیزش همان جا کـه امـیدش
همان جا کـه جوانان رشیدش همان جا کـه شـهیدش
در امواج پریشان نی و دشنـه و شمشیر درون آن غربت دلگیر شده مصحف پرپر
و رفته ست سرش بر سر نیزه و تن بی کفن او، سه شب درون دل صحرا
رها مانده خدایـا چهل روز شکستن چهل روز ب چهل روز پی ناقه دویدن
چهل روز فقط طعنـه و دشنام شنیدن چه بگویم؟
چهل روز اسارت چهل روز جسارت چهل روز غم و غربت و غارت
چهل روز پریشانی و حسرت چهل روز مصیبت چه بگویم؟
چهل روز نـه صبری نـه قراری نـه یک محرم و یـاری ز دیـاری بـه دیـاری
عجب ناقه سواری فقط بود سرت بر سر نی قاری زینب چه بگویم؟
چهل روز تب و شیون و ناله ز خاکستر و دشنام ز هر بام حواله و از شدت اندوه
و با خاطر مجروح جگر گوشـهی تو کنج خرابه همان آینـهی فاطمـه جا ماند سه ساله چه بگویم؟
چهل روز فقط شیون و داغ و غم و درد فراق و فراق و ... دانلود دلبرم میرود زخم زبان میشنوم فراق و ... دانلود دلبرم میرود زخم زبان میشنوم چه بگویم؟
بگویم، کدامـین گله ها را؟ غم فاصله ها را؟ تب آبله ها را؟
و یـا زخم گلوگیر ترین سلسله ها را؟ و یـا طعنـهی بی رحم ترین هلهله ها را؟
و یـا مرحمت دم بـه دم حرمله ها را؟ چهل روز صبوری و صبوری غم و ماتم دوری و صبوری
و که تا صبح سری کنج تنوری و صبوری نـه سلامـی نـه درودی کبودی و کبودی
عجب آتش و خاکستر و دودی و کبودی بـه آن شـهر پر از کینـه و ماتم
چه ورودی و کبودی درون آن بارش خونرنگ سر نیزه تو بودی و کبودی
گذر از وسط کوچهی سنگی یـهودی و کبودی و در طشت طلا گرم شـهودی و چه ناگاه
چه دلتنگ غروبی ، چه چوبی عجب اوج و فرودی و کبودی خدایـا چه کند زینب کبری!
: دانلود دلبرم میرود زخم زبان میشنوم
[سهیل عرب دانلود دلبرم میرود زخم زبان میشنوم]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 18 Jan 2019 22:56:00 +0000